من مادر شدم

ساخت وبلاگ

می توانست مثل باقی سه شنبه ها باشد , روزهایی که فرقی با با بقیه ندارند ,روزهایی که حتی به یاد نداری چند شنبه اند ,

می توانست یک روز معمولی باشد ,بیدار شم و برم سر کار یا عصر با مرد محبوبم جلوی پنجره آشپزخانه دور میز بنشینیم و از در و دیوار حرف بزنیم و سیگاری دود کنیم .اما نبود,

این سه شنبه یک سه شنبه ویژه بود ,پر از عطر یک فرشته کوچک ,پر از پولک و عشق و نور پر از یک حس نا شناخته که همدیگر را در میان راه یافتیم و من فهمیدم بعد از این با این دخترک معصوم و کوچک و چشمان جستجوگر سیاهش زندگی معنایی دیگری می گیرد , تولد موجودی که از من است و لمس گرمای وجودش بی نظیر ترین اتفاق زندگیم است  من این موجود کوچک را هرگز نمی شناختم , نمی فهمیدم مادر یعنی چه؟ نمی فهمیدم لبخند بی اراده اش می تواند تمام هستی ام را نشانه کند , و در لحظه عاشقم کند.

من او را از جایی که پر از عشق بود به این دنیا آوردم و با خودم عهد بستم نگذارم لحظه ای وجود عزیزش از عشق خالی باشد . من او را 3 اردیبهشت 1392 ساعت 13:45 دقیقه در آغوش گرفتم و اطمینان دارم تا لحظه مرگم آغوشم از آن او خواهد بود.

آری ,من مادرش هستم .

 

كابوك...
ما را در سایت كابوك دنبال می کنید

برچسب : من مادر شدم,من عاشق مادر دوستم شدم,من عاشق مادرزنم شدم,و من مادر شدم,من هم مادر شدم,من تازه مادر شدم, نویسنده : 8kabouk7 بازدید : 11 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 20:48